عربستان سعودی پس از یک ماه شانتاژ و فضاسازی علیه ایران، قطر را به دست داشتن در حمله پهپادی علیه تاسیسات نفتی آرامکو، شرکت نفت این کشور متهم کرد.
رویترز روز جمعه گزارش داد که فرماندهان نظامی شورای همکاری خلیج فارس بعد از تشکیل یک جلسه با صدور بیانیهای استفاده از آسمان یکی از کشورهای عضو این شورا (به احتمال زیاد قطر) را برای حمله تاسیسات نفنی آرامکو توسط حوثیها محکوم کرد.
این بیانیه رسمی نقیض ادعای پیشین مقامات سیاسی این کشور در مورد نقش ایران در حمله به دو پالایشگاه بقیق و خریص در عمق خاک عربستان بود.
مقامات ریاض پیش از این مدعی بودند این حملات نه از جنوب که از شمال و از داخل خاک ایران صورت گرفته است. ادعایی که البته از این جهت قابل توجه و سوال برلانگیز بود که چگونه موشکهای کروز ایران از فراز خلیج فارس تا عمق خاک عربستان نفوذ کرده و هیچ یک از سامانه های دفاعی و رادارهای نظامی و غیر نظامی کشورهای منطقه و حتی پایگاه های نظامی آمریکا و انگلیس در منطقه متوجه آنها نشده و سیستم هایدفاع موشکی پاتریوت آمریکایی در منطقه نیز نه تنها انها را تشخیص نداده مکه قادر به دفع این حمله نیز نبودهاند.
همین موضوعات بود که باعث شد جهان به ادعای سعودیها و البته همراهی ترامپ با این ادعا اعتنایی نکند.
اما پارادوکس های دیگری هم در این ماجرا و تحولات و تغییر مواضع بعد از آن وجود دارد که حائز توجه و مداقه هستند.
نخست اینکه انگشت اتهام سعودی ها و مقامات کاخ سفید به سمت ایران نشانه رفت اما دیدگاه کارشناسان نظامی در آمریکا متفاوت بود و با توجه به اینکه کارشناسان پنتاگون این فرضیه را مردود دانستند، لذا عربستان سعودی سکوت اختیار کرد اما جریان سازیها علیه ایران در فضای سیاسی متوقف نشد.
طبیعی است که در طول ۴ سال جنگ عربستان علیه یمن، ارتش این کشور و انصارالله، راهبرد توازن وحشت را برای مقابله با تجاوزهای رژیم آل سعود در پیش بگیرند و چنین نیز کردند و با اتکای به امکانات بومی خود موازنه قدرت را به سود ارتش و ملت یمن تغییر دادند.
عربستان در طول ۴ سال گذشته متحمل بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار هزینه حمله به مردم یمن شده و همچنان در باتلاق یمن گرفتار است. پس از حمله اخیر انصار الله به سه تیپ پیاده و مکانیزه ارتش سعودی در نجران که منجر به انهدام آنان و اسارت هزاران مزدور رژیم سعودی گردید، عربستان در صدد بازنگری در سیاستهای جنگ طلبانه خود علیه یمن برآمده است. ازاینرو اکنون سیگنالهایی از سوی محمد بن سلمان ولیعهد عربستان برای گفتگو با ایران از طریق نخست وزیران پاکستان و عراق ارسال شده است.
دوم اینکه عربستان سعودی اکنون پس از شکست در جریان سازی علیه ایران انگشت اتهام را متوجه قطر کرده تا این کشور را عامل ناامنی در عربستان و منطقه معرفی کند. به نظر میرسد ریاض که با یک رسوایی در مورد اتهام زنی به ایران روبرو شده میخواهد این بحران را به اختلاف خود با قطر منتسب کرده و قابل پذیرش کند که البته این حرکت از سوی دیگر کمک کننده و تسهیل کننده امکان تماس و کاهش تنش با تهران باشد.
در حقیقت عربستان سعودی اکنون در صدد خروج آبرومندانه از باتلاق یمن برآمده و تلقی حاکمیت عربستان اینست که برای خروج از این بحران نیازمند نزدیک شدن به تهران است و کلید حل بحران یمن نیز در دستان ایران است.
از سوی دیگر عربستان سعودی که نتوانسته آمریکا را به انجام یک تهاجم سریع علیه ایران تشویق و تحریک کند اکنون از آمریکا ناامید شده و در صدد ترمیم پلهای شکسته بین ریاض و تهران برآمده است.
اما به نظر میرسد که رفتار مقامات سعودی در برابر ایران هنوز هم همراه با تضادهای آشکاری است زیرا در حالی که محمد بن سلمان ولیعهد عربستان خواهان مذاکره با ایران است، عادل الجبیر وزیر مشاور در امور خارجه عربستان هرگونه مذاکره با ایران را منتفی میداند. اما در هر حال تصمیم گیرنده نهایی محمد بین سلمان ولیعهد عربستان است.
در مقابل جمهوری اسلامی ایران با هوشمندی و دیپلماسی سیال و روان تمام تحرکات آمریکا و عربستان را در منطقه رصد کرده و به صورتی هوشمندانه جریان سازیهای عربی-عبری و آمریکایی را خنثی کرده و علی رغم تهاجم گفتمانی عربستان همچنان دست دوستی به سوی ریاض دراز میکند.
در نهایت آنچه که شاه کلید حل بحران منطقه تلقی میشود پایان دادن به جنگ و کشتار مردم بیگناه یمن توسط سعودیها است، زیرا اگر عربستان به ماجراجویی خود در یمن پایان دهد ایران آماده خواهد بود تا صفحه جدیدی از همکاریهای منطقهای را با ریاض باز کند. در این راستا طرح رئیس جمهوری اسلامی ایران در مورد صلح هرمز ناظر بر همین امر است زیرا دلایل قابل قبولی برای ادامه اختلافات بین تهران و ریاض بجز بحران یمن وجود ندارد.
نظر شما